PDF نسخه کامل رمان چاو چاو  از سروناز روحی در 2483 صفحه

دسته بندي : کالاهای دیجیتال » رمان

نسخه کامل PDF رمان: چاو چاو 
نویسنده : سروناز_روحی
ژانر : عاشقانه_اجتماعی

تعداد صفحه:2483

کیفیت PDF:عالی

معرفی رمان چاو چاو :

در رمان چاو چاو سروناز روحی با طرح معما شروع جذابی را رقم میزند. داستانی با تعلیق زیبا و پر کشش که به معضلات کارفرما شدن یک زن اشاره دارد.

رمان چاو چاو اطناب خاصی ندارد و به خاطر هیجان خاص خود مخاطب را تا انتها با خود همراه میکند.

 

خلاصه رمان چاو چاو :

رمان چاو چاو روایتگر زندگی دختری به نام آلا ست که تصمیم میگیرد میراث باقی مانده از برادرش را دوباره راه اندازی کند.

او میخواهد خودش را از نو بسازد و در این راه نیاز به کمک مشکات ها دارد اما هیچ کس حاضر به کمک کردن به او نمیشود و اصرار خانواده برای ازدواج او با پاشا را به تاخیر می اندازد.

او برای نشان دادن صلابت خود وارد راهی می‌شود که کوچکترین تاجر خاندان مشکات را با خود همراه میکند .

 

مقداری از متن رمان چاو چاو :

افسوس که دلم میخواست قدری مدارا میکردم ولی طعم خوش پیروزی به حدی در جانم رخنه کرده بود که توان پنهان کردنش را نداشتم.

لبخند زنان گفتم:

جناب مشکات جسارتا به نظر میاد شما عنان از کف دادید و فراموش کردید که اینجا کجاست؟ جالب نیست در این محل قضایی در ملا عام بنده رو تهدید میکنید؟ موجب ارعاب من میشین و اینطور افسار گسیخته از کلمات نامطلوب و نامحترم استفاده میکنین؟!

حکم عزیز را بالا گرفتم و در صورتش تکانی دادم، نسیمی از این جلو و عقب شدن کاغذ به صورتش وزید و گفتم:

قضایی اقدام کنید جناب مشکات قانونی… طبق روال و رويه… طبق قانون و قواعد اینجا چاله میدون نیست. با این حرفای ناشایست هم گزک به دست من به قول خودتون نو پا ندید که اون وقت حاصله ی پونزده سال تجربه اتون خدشه دار نشه

با چشمان به خون نشسته تماشایم کرد حرفهایم آنقدر تیز و بران بود که دهانش را همان دم ببندد و سکوت کند.

پشت چشمی برایش نازک کردم و با همان حال فاتح و پیروزمندانه قدم چهاردهمم را به سوی خروجی برداشتم و از آن دالان پر از امواج منفی بیرون زدم.

به محض خروجم مقنعه ی سیاه را عقب دادم و شال قرمز رنگم را روی سر کشیدم توی کیفم دنبال سوئیچ ماشین میگشتم که صدای خشک مردی در گوشم پیچید:

خانم پاشا

به موجب جدیت لحنش ایستادم.

– امکانش هست چند لحظه وقتتون رو بگیرم؟

عینک دودی را به چشمانم گذاشتم و گفتم:

من شما رو میشناسم؟

اگر فرصت بدین خودم رو معرفی میکنم.

نگاهم باریک شد و بیشتر توضیح داد:

وکیل مشکات بزرگ!

با طعنه گفتم:

بله طی شناختی که این مدت به دست آوردم؛ بزرگتراینم هست غول مرحله ی آخر مونده هنوز…

این لحن مناسب یک بانوی فرهیخته نیست.

نیشخندی زدم یک لنگه ابرو بالا دادم و گفتم:

نبودید بشنوید فرزند موکلتون با چه لحنی با این بانوی به اصطلاح فرهیخته صحبت میکـرد.

همگام با من پله ها را پایین آمد و گفت:

من نتونستم در جلسه باشم.

-بله برای منم جای سوال بود که چرا الان به جلسه رسیدید یک ساعت پیش حکم صادر شد!

لبخندی زد و با آرامش گفت:

خانم پاشا… طبق نظریه ی شهرک صنـ این کار شما منصفانه نبود.

-جسارتا شمایی که حتی وکیل پرونده نیستید و در جلسه نبودید نمیتـونید از انصاف كار من حرف بزنين.

لبخندی زد:

درسته من امروز استثنائا دیر رسیدم و جلسه رو از دست دادم. حتی تمایل داشتم قبل از شروع با شما مذاکره کنم به هر حال زمزمه انعطاف پذیری شما به گوش منم رسیده…

سری تکان دادم:

فامیلی شریفتون چیه؟

کلاه شاپوی کرم با کت و شلوارش به لحاظ رنگی در تطابق کامل بود لبه ی کلاهش را لمس کرد در چشمانم خیره شد:

تجدد هستم!

دسته بندی: کالاهای دیجیتال » رمان

تعداد مشاهده: 627 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.pdf

فرمت فایل اصلی: PDF

تعداد صفحات: 2483

حجم فایل:9,004 کیلوبایت

 قیمت: 25,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل
  • گالری تصاویر :